آرامش ذهنی قسمت دوم
در ادامه قسمت اول آرامش ذهن
بسم الله الرحمن الرحیم
تاثیر تعارضات خانوادگی
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط زناشویی
تعارضهای زناشویی تاثیر عمیق منفی بر روابط آنها و پیرو آن بربافت و روابط خانوادگی میگذارد. آنها ممکن است روابطشان آنقدر سرد شود که ماهها با همدیگر حرف نزنند، روابط جنسی نداشته باشند، تک نفره غذا بخورند، حضور همدیگر را در یک مکان تحمل نکنند و در آخر ممکن است کارشان به درخواست طلاق بکشد.
طلاق
طلاق مسایل شخصی ، اجتماعی و اقتصادی فراوانی را پیش میآورد. اشخاصی که زندگی مشترکشان متلاشی میشود، نسبت به مردم عادی آمادگی بیشتری دارند که از نظر جسمی ، روانی ، خواب و تغذیه" اختلال پیدا کنند یا به سو مصرف الکل و مواد روی آورند. در کنار آثار مخرب طلاق بر زن و مرد "فرزندان" نیز از پیامدهای طلاق والدینشان متاثر میشوند.
بطور کلی طلاق گیرندگان در ایجاد ارتباط با فرزندان خود دشواری پیدا میکنند، بخصوص آنها از کسی که از نظرشان مقصر اصلی طلاق باشد، متنفر میشوند. با این وجود سوال اصلی این است که از بین روابط طولانی پرتنش زن و شوهر و طلاق کدام یک بر فرزندان اثر مخرب تری دارد؟ تحقیقات با در نظر گرفتن کل جامعه به سو طلاق رای میدهد.
تاثیر تعارضات خانوادگی بر روابط والدین با فرزندان
اختلافات والدین با فرزندانشان (بویژه مواردی که همراه با توهین ، تحقیر ، ضرب و شتم باشد) به احساس عدم امنیت روحی و جسمی ، تنفر (همراه با احساس گناه) ، خشم از والدین و رفتارهای نابهنجار اجتماعی (از قبیل سو مصرف مواد ، فرار از خانه ، اقدام به خود کشی یا خود زنی) منجر میشود. بعضی مواقع موضع فرزندان موضع یاس و احساس پوچی بوده در خود خلا بزرگی احساس میکنند. این خلا همان نبود محبت و عواطف والدین است و این زمینه ساز قبول عواطف دروغین همراه با نیتهای شوم دیگران میشود.
روانشناسی ازدواج
ازدواج يکي از مراحل مهم در زندگي انسان به شمار ميرود. نتايج اطلاعات متعددي که در مورد ازدواج انجام شده بر اهميت آن در سلامت جسماني و روان شناختي تأکيده کردهاند. در دهههاي اخير توجه بسياري از پژوهشگران و متخصصان باليني و خانواده به کيفيت روابط زناشويي ، رضايت زوجين و تأثير آن در سلامت خانواده جلب شده است. بطور کلي آنچه در مباحث روانشناسي ازدواج مورد توجه است بررسي عوامل مؤثر بر ازدواج و عوامل ارتقاء دهنده شرايط کيفي ازدواج است که مباحثي چون نقش عوامل مادي ، فرهنگي ، رواني ، شخصيتي را بر تصميم گيري ازدواج و رضايت ازدواج را در بر ميگيرد.
تاريخچه روانشناسي ازدواج
ازدواج به عنوان يکي از رويدادهاي مهم مرحله انتقال به بزرگسالي مقولهاي بسيار پيچيده است. شروع مطالعه علمي و دقيق در اين مورد به سال 1930 بر ميگردد، که بطور گستردهتر در سال 1950 تغييراتي عميق در پروژهشهاي مربوط به آن صورت گرفت. اولين تحقيق منتشر شده در مورد روانشناسي ازدواج اثر ترمن و همکارانش بود. آنها تلاش کردند به اين سؤال پاسخ دهند که چه تفاوتهايي ميتواند بين ازدواج موفق و ناموفق داشته باشد.
مباحث روانشناسي ازدواج
بطور کلي ميتوان گفت در روانشناسي ازدواج دو دسته مبحث کلي مورد توجه است. يک دسته مباحثي است که به شرايط قبل از ازدواج و در واقع به مرحله تصميم گيري براي ازدواج ميشود، در دسته ديگر مطالبي را شامل ميشود که به مراحل حين ازدواج و بعد از ازدواج مربوط هستند. در زير به برخي از آنها ميپردازيم.
تصميم گيري براي ازدواج
در اين مرحله تلاش ميشود سؤالاتي از اين قبيل پاسخ داده شود که يک فرد چگونه ميتواند زوج مناسبي براي خود انتخاب کند؟ در انتخاب زوج چه اولويتهايي را مد نظر قرار دهد؟ آيا شرايط مادي مهمتر هستند يا شرايط خانوادگي و فرهنگي؟ عوامل شخصيتي تا چه اندازه ميتواند ازدواج موفقي را پيش بيني کند؟ آيا تناسب و همانندي در صفات شخصيتي مهمتر است يا مکمل بودن اين خصوصيات؟ چگونه ميتوان فهميد دو نفر از لحاظ شخصيتي چقدر با يکديگر تناسب دارند و غيره. روانشناسي ازدواج تلاش کرده با انجام تحقيقاتي به سؤالات فوق پاسخهاي مناسب ارائه داده و نتايج يافتههاي خود را در فرآيند مشاوره ازدواج در اختيار افراد قرار دهد.
آنچه در فرآيند مشاوره ازدواج در اين مرحله مورد توجه است، رعايت اصل تناسب و اصل اولويت بندي است. بر اساس اصل تناسب گفته ميشود هر اندازه افراد از لحاظ شرايط مادي ، فرهنگي و شخصتي ، تحصيلي متناسب با يکديگر باشند ازدواج موفقتري خواهند داشت. به همان اندازه که ازدواج يک فرد از طبقه اقتصادي بسيار بالا با فردي از طبقه اقتصادي پايين عدم هماهنگي و در نتيجه احتمال عدم موفقيت را به همراه خواهد داشت، عدم تناسب ويژگيهاي شخصيتي نيز (حتي بيشتر) مشکلات عميق را بروز خواهد داد.
تصور کنيد ازدواج يک فرد با ويژگي شخصيتي برونگرايي با فردي با ويژگي شخصيتي درونگرايي را. با توجه به اينکه افراد برونگرا تمايلات شديد به شرايط بيروني مثل برقراري روابط اجتماعي ، حضور در جمع و غيره دارند و افراد درونگرا برعکس تنهايي را بيشتر ميپسندند، به نظر شما ازدواج موفقي خواهند داشت. بر اساس اصل الويت بندي گفته ميشود چون در عمل ، امکان ازدواج با فردي که از تمام جنبهها مطابق با شرايط و مدارکهاي فرد باشد پايين است، بنابراين توصيه ميشود با اولويت بندي و امتياز دهي به هر يک از جنبههاي مورد ملاک ، تصميم گيري را آسانتر انجام دهند. اين نوع اولويت بندي در کليه تصميم گيريها مورد نظر است.
شروع و تداوم ازدواج
در اين مرحله مسائلي مورد بررسي قرار ميگيرند که آغاز يک ازدواج موفق و تداوم آنرا تحت تأثير قرار ميدهند. با توجه به اينکه دو فردي که با امر ازدواج تصميم ميگيرند زندگي مشترکي را زير يک سقف آغاز کنند، تفاوتهاي عميقي دارند که بخشي از آن به تفاوتهاي زن و مرد و بخش ديگر به تفاوتهاي اقتصادي ، فرهنگي ، تربيتي و خانوادگي و ... باز ميگردد. رسيدن به يک خط تعادلي مشترک به نظر ، کلي مشکل ميرسد. البته در اوايل زندگي با توجه به ويژگي آرمانگرايي که هر دو طرفين دارند، اين مشکلات هر چند وجود دارند اما شايد کمتر به چشم بخورند.
در هر حال لازم است افراد در شرف ازدواج و زوجهاي جوان مطالبي را که معمولا به عنوان عوامل آسيب رسان به رابطه همسران شناخته ميشوند بشناسند و در مواردي که به استحکام روابط آنها کمک ميکنند آموزش بينند. روان شناسي ازدواج در اين مرحله آشنايي با تفاوتهاي زن و مرد ، روند حل مسأله ، مواجهه با تغييرات اساسي ، شيوه تعاملات مناسب را آموزش ميدهد.
چه عواملي تأثير منفي بر ازدواج ميگذارند؟
عوامل زير در عدم موفق ازدواج تأثيرات اساسي دارند:
* عدم تناسب فرهنگي ، اجتماعي ، شخصيتي و اقتصادي
* عدم آشنايي زوجها با برقراري ارتباط مناسب و تعاملات سازنده: زوجهايي که روابط متعادلتري برقرار ميکنند، معمولا موفقتر هستند. زوجهاي ناموفق افرادي بودهاند که يک يا هر دو آنها توان برقراري رابطه مثبت را نداشتهاند يا بيش از حد به اين روابط بها دادهاند، بطوري که به نوعي وابستگي کشانده شدهاند. به عبارتي به همان اندازه که سردي در روابط عمدتا مشکل آفرين است، علاقمندي مفرط و خارج از حد که به صورت وابستگي و چسبندگي ظاهر ميشود مشکل آفرين خواهد بود.
* عدم آشنايي زوجها با فرآيندهاي حل مسأله و مواجهه با تغييرات اساسي زندگي: با توجه به اينکه هر فردي در طول زندگي خود با مسائل و مشکلاتي مواجه ميشود، براي حل اين مسائل فنوني را بکار ميبرد. برخي از اين فنون منفي و برخي ديگر مثبت هستند. هر چه زوجها توان حل مشکلات را به شيوه مثبت داشته باشند و مثلا بجاي قهر ، داد و بيداد و غيره که شيوههاي منفي هستند، به شيوه مؤثرتري مثل بحث و گفتگوي آرام و ... مسائل ما بين خود را حل و فصل کنند، موفقتر خواهند بود.
* ازدواج قبل از 20 سالگي و يا پس از 30 سالگي
* زوجين بعد از يک اتفاق يا حادثه ناراحت کننده ازدواج کرده باشند.
* يک يا هر دو شريک زندگي در صدد فاصله گرفتن از خانواده اصلي خود باشند، يا يکي يا هر دو آنها به خانواده خود وابسته باشند.
* زوجين داراي منظومهاي از برادران و خواهران ناسازگار باشند.
* زوجين در محلي بسيار نزديک يا بسيار دور از هر يک از خانوادههاي اصلي خود سکونت داشته باشند.
* زوجين از نظر مالي ، فيزيکي و يا عاطفي به خانواده خود وابسته باشند.
* زوجين قبل از يک دوره آشنايي 6 ماهه و يا پس از دوره نامزدي سه ساله ازدواج کرده باشند.
* جشن ازدواج بدون حضور اعضاء خانواده يا دوستان برگزار شده باشد.
* زن پيش از ، يا در طول اولين سال ازدواج باردار شده باشد.
* هر يک از زوجين با برادران ، خواهران و يا والدين خود رابطه ضعيفي داشته باشد.
* هر يک از زوجين دوران کودکي يا نوجواني خود را دوران ناخوشايند تلقي ميکنند.
* الگوها در هر يک از خانوادههاي زوجين بيثبات باشد.
تفاوتهای رفتاری زن و شوهرهای شادکام و ناراضی
رضایتمندی زنانشویی را نمیتوان صرفا بر اساس فشارهای روانی بیرونی تعیین کرد زیرا تمامی ازدواجها دست کم یا چند فشار روانی مواجه هستند. تفاوت ازدواجهای شادکام و ناشاد را حداقل تا حدودی میبایست در پرتو شیوهای تعیین کرد که طرفین به فشارهای روانی پاسخ میدهند و یا با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
یک منبع بسیار با اهمیت رضایت مندی در ازدواج عبارت است از پاداشهایی که طرفین به یکدیگر میدهند. بسیاری از عوامل باعث استحکام ازدواج میشوند اما پاداشهای ادراک شده مهمترین عامل است. پاداشهای زیادی برای این کار وجود دارد و برای افراد مختلف چیزهای متفاوتی از کار کرده پاداش دهنده برخور دارند. مصاحبت و دوستی یکی از پاداش است. سایر پاداشها عبارتند از داشتن یک همبازی مناسب در بازی یا کسی که با او بتوان به پیاده روی پرداخت، کسی که با او خاطرات مشترکی داشته باشیم و یا کسی که با او به تجربههای جدید دست یابیم. تحسین و تمجید نیز میتواند نقش پاداش دهنده داشته باشد و باعث حفظ ازدواج شود.
ادراک درست و دقیق
زوجهای شادکام در شناخت یکدیگر توفیق دارند. آنها یکدیگر را به درستی و با دقت ادراک میکنند. ولی زن و شوهرهای ناراضی چنین نیستند. بسیاری از موانعی که بر سر راه ادراک دقیق و درست قرار دارند میتوانند ادراک دقیق در ازدواج تداخل کنند. زوجهای معمولا در موقعیتهای مثل قرار ملاقات (خواستگاری) در پی شناخت یکدیگرند. در این موقعیتها هر دو نفر به مهمترین نحو رفتار کرده و ممکن است اختلافات عقاید خود را در آن دوره به حداقل ممکن برسانند. در نتیجه ممکن است در زمان ازدواج یکدیگر را نشناسند. حتی اگر زن و شوهرها واقعا در همان بدو ازدواج یکدیگر را بشناسند ممکن است از ادراک تغییرات همسر خود باز بمانند.
ارتباط و تبادل نظر
همسران چگونه میتوانند یکدیگر را بهتر بشناسند؟ اولین ابراز مسیر برای به حداقل رساندن کژفهمی در ازداوج ، تبادل پیام است. اگر زن و شوهرها در وضعیت گشوده و بیپرده با یکدیگر صحبت کنند، احتمال اینکه یک نفر بدون آگاهی طرف مقابل تغییر کند، وجود نخواهد داشت و طرفین از آنچه دیگری را خشنود یا ناشنود میسازد، بیشتر مطلع بوده و اگر همسر او درباره امری ناراحت باش متوجه این قضیه میشود. یکی از لازمههای تبادل پیام عبارت است از زمان ، تا وقتی زوجها ان قدر با یکدیگر به سرنبرند که از سطح روابط مصنوعی فراتر روند، این گفتگو نمیتواند سر بگیرد.
مهارت مسئله گشایی
بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و شیوه ادار و حل این اختلافها با شادکامی ازدواج ارتباط دارد. زن و شوهرهای شادگام گرایش به آن دارند که به هنگام بروز مشکل به بحث راجع به آن بپردازند زوجهای ناراضی ظاهرا آن را نادیده میگیرند. اما این زوجها مشکلات خود را از یاد میبرند. در عوض آنها را همچون سندی لاک و مهر شده حفظ میکنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجددا آن را به جریان بیندازند.
زوجهای شادکام و ناراضی از لحاظ نوع راهحلهایی که در نظر میگیرند فرق میدارند. زن و شوهرهای ناموفق در اغلب اوقات به راهحلهایی میرسند که در آن یک نفر برنده و دیگری بازنده مطلق است. در زوجهای شادکام احتمال استفاده از مصاحبه بیشتر وجود دارد. در این حالت هر دو نفر تا حدودی تسلیم میشوند. و در عین حال به قسمتی از آنچه میخواستند میرسند. حالت دوم آن است به توافق دو جانبه دست یابند یعنی بکوشند پاداشهای هر دو طرف را به حداکثر برسانند. علاوه بر این ، زوجهای شادکام دریافتن راههای کاهش تنش یا حل مشکلات معزل غالبا ابتکار و خلاقیت بیشتری دارند.
کمک تخصصی به ازدواجهای مسئلهدار
زمانی به نظر می رسید راه حل یک ازدواج ناشاد کشتن همسر باشد. امروزه راهحلی که به ازهان همه میرسد طلاق است اما عشق سومی وجود دارد که همان مشاوره زنانشویی است که امکان حفظ ازدواج و در عین حال ، کوشش برای هر چه لذت بخشتر کردن آن را فراهم میسازد.
شما میتوانید با عضویت رایگان در انجمن های ما مشکلات خود را مطرح نمائید تا دوستان شما در تیم های مشاوره و روانشناسی پاسخگوی سوالات شما باشند
امیدوارم بتوانیم با راهنمایی های درست شما را در زندگی زناشویی خود سربلند کنیم.
انواع خانواده
خانواده درتمام جوامع شکل و الگوي واحدي نداشته است. مطالعات به وضوح نشان ميدهند که ميتوان خانوادهها را براساس الگوي زندگيشان به انواع مختلف تقسيم کرد.
بعضي تقسيمات خانواده را به خانوادههاي پدر سالار (Patriarchy) و مادر سالار (Matriarchy) و بعضي ديگر خانواده را بصورت چند همسري (palygamy) ، تک همسري (Monogamy) ، درون همسري (Endogamy) و برون همسري (Exogamy) تقسيم کردهاند.
ولي يک تقسيم بندي کلي که انواع ديگر خانواده را شامل شود، تقسيم آن به خانواده هستهاي (Nuclear family) و خانواده گسترده (Extended family) است.
تعريف خانواده هستهاي
خانوادهاي که آن را زن و شوهر و فرزندان يا زن و شوهر بدون فرزند تشکيل ميدهد، اصطلاحا خانواده هستهاي مينامند.
ويژگيهاي خانواده هستهاي
ابعاد خانواده هستهاي در مقايسه با خانواده گسترده داراي ابعاد کوچکتري است و فقط از زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده تشکيل ميشود. اين نوع خانواده بنيان جوامع صنعتي کنوني را تشکيل ميدهد و در ارتباط با گسترش شهرنشيني و توسعه صنعتي شکل گرفتهاند.
کارکردها
در خانوادههاي هستهاي ، ديگر وظايف و کارکردهايي که از روزگاران قديم برعهده خانواده بوده است، خبري نيست. اين کارکردها ( مانند کارکرد توليدي و اقتصادي ، کارکرد آموزشي و تربيتي و … ) برعهده موسساتي خارج از محيط خانواده قرار گرفتهاند.
عدم گسترش
يک خانواده هستهاي هيچگاه گسترش نمييابد و به مجرد رسيدن فرزندان خانواده به سن قانوني و ورود به اجتماع به عنوان عضوي فعال از خانواده دوري ميگزينند و خود ، خانواده مستقل و هستهاي ديگري را بوجود ميآورند. بنابراين خانواده هستهاي با پراکنده شدن اعضا آن و سپس با فوت پدر و مادر يا درصورت جدايي آنها از يکديگر متلاشي ميگردد.
انواع خانواده هستهاي
خانواده هستهاي نوع اول
ملاک تعلق به اين نوع خانواده تحصيلات است تا درآمد. تحصيلات رئيس خانواده معمولا ديپلم يا بالاتر از آن است. همسر او نيز تحصيلاتي در همين حدود يا کمي پايين تر دارد و گاهي کار هم ميکند. زن و مرد با تساوي زندگي ميکنند و در امور خانواده بصورت مشترک تصميم ميگيرند. همين مطلب ممکن است منجر به بروز اختلافات بيشتري نسبت به ساير انواع خانواده شود. تمايل به رفاه بيشتر ، آپارتمان نشيني ، بالابودن سطح مصرف ، برنامه ريزي براي تعطيلات و اوقات فراغت و تعهد اجتماعي پايين خانواده به شبکه خويشاوندي از ويژگيهاي خاص اين نوع خانواده هستهاي است. ازلحاظ درآمد و شغل ، خانوادههاي اداري با درجات بالا يا مشاغل آزاد پر درآمد (نظير وکالت ، طبابت و …) و تاحدودي کارمندان شرکتهاي خصوصي ممکن است دراين گروه قرار گيرند.
خانواده هستهاي نوع دوم
در اين نوع خانواده هستهاي ، تحصيلات رئيس خانواده پايين تر از ديپلم است و او برتري کامل خود را در محيط خانواده حفظ کرده است. تصميمات مهم را اتخاذ ميکند و زن نيز مطيع است. افراد خانواده معمولا در محيط کوچکي زندگي ميکنند. عدم کار زن درخارج از خانه ، تمايل به داشتن فرزندان زياد ، وجود اعتقادات مذهبي قوي ، عدم برنامه ريزي مناسب براي گذراندن تعطيلات و اوقات فراغت و جدا بودن تفريحات زن و مرد و … از ويژگيهاي خاص اين نوع خانواده هستهاي است. از لحاظ درآمد و شغل ، مرد در کارهاي دستي (نظير کارگري ، خدمات اداري پايين يا خدمات بازرگاني کوچک و صنايع کوچک) فعاليت ميکند. دراين خانوادهها مرد نان آور خانواده است.
خانواده هستهاي مهاجر
اين نوع خانواده بيشتر از مهاجرين روستاها و شهرهاي کوچک تشکيل شده است و هنوز جامعه شهري آنها را کاملا جذب نکرده است، و از نظر اجتماعي و مکاني حاشيه نشين ناميده ميشوند. به خاط فقدان شبکه خويشاوندي در شهر محل اقامت ، خانواده تعهد اجتماعي زيادي ندارد . به همين جهت افراد آن زياد احساس غربت ميکنند. مرد رئيس خانواده است و در امور خانوادگي برتري کامل خود را حفظ کرده است. ازلحاظ درآمد و شغل رئيس خانواده در خدمات جز يا دربعضي صنايع (نظير صنايع ساختماني) به عنوان کارگر غير ماهر مشغول کار است. درآمد او پايين است. به همين جهت مسکن فقيرانهاي دارند و از لحاظ ساير الزامات زندگي در مشکلات متعددي به سر ميبرند.
تعريف خانواده گسترده
خانواده گسترده ، خانوادهاي است که بر اساس بستگيهاي نسبي و سببي استوار است و شامل چند گروه خوني و چند گروه زناشويي ميشود.
ويژگيهاي خانواده گسترده
خانواده گسترده فرزندان خود را پس از ازدواج در خود جاي ميدهند و گسترش آن نيز به همين لحاظ است، و به اين ترتيب ممکن است چند نسل زير يک سقف و دريک خانه مشترک زندگي کنند. در اين شکل از خانواده پدر و مادر اصلي مرکز ثقل خانواده را تشکيل ميدهند. پسرها ، نوهها و عروسها از آنها اطاعت ميکنند و اگر پدر و مادر به علت کبرسن نتوانند وظايف سرپرستي را انجام دهند. پسر ارشد جاي آنها را ميگيرد. دخترها پس از ازدواج خانه پدري را ترک کرده و بنابراين خانواده گسترده غالبا به شکل پدر مکاني است. پدر نقش اصلي را در تربيت فرزندان برعهده دارد، دايره همسر گزيني محدود و تعهدات اجتماعي غالبا زياد است. غالبا فرزندان شغل پدر را بر ميگزينند. وظايف متعدد و سنگيني (نظير توليد خانوادگي ، اجتماعي و فرهنگي کردن کودکان ، نگهداري از پيران و حمايت کامل از اعضا و … ) برعهده اين نوع خانواده است.
پایان
www.insidemind.ir